دلنوشته هاي من براي دخترم

دوركار شدم

عزیز دلم با یک عالمه دوندگی بالاخره موفق شدم از اول تیر 1391 دورکار بشم. یعنی کارهای اداره رو با کامپیوتر تو خونه انجام بدم و ارسال کنم اداره . هفته ای یک بار هم برم کار جدید تحویل بگیرم. خدا رو شکر  تو این مدت یک کمی تو جون می گیری حداقل دیگه مهد نمیری فعلا یک دوره شش ماهه ست . هر روز صبحها می خوابی چه نعمتی خدا به من ارزانی کرد . خدایا شکرت که دخترم یه مدتی صبحها می خوابه. صبحها تا ساعت9 می خوابی بعضی اوقات هم دیرتر. بعد که بیدار میشی صمبونه(گلم به صبحانه میگه صمبونه somboone)  معمولا سرلاک ، یک ساعتی صبحانه خوردنت طول می کشه ظهر هم برات سوپ آماده می کنم و می خوری. عاشق نون خالی خوردن هستی. کار کردن برام عذاب آوره ...
29 مرداد 1391

روز مادره

سلام شیرین مامان دلم غش میره برای روزی که تو با زبون شیرینت بهم بگی مامان روزت مبارک   گفتم مادر! ... گفت: جانم گفتم درد دارم! ... گفت: به جانم گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم ... ... ... ... گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...! همیشه از درد گفتم و از رنج به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره!   به سلامتی مادر بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام...   به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت   به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای س...
23 ارديبهشت 1391

الهی بمیرم برای دخترم که مریض شد

سلام عزیزم مدت زیادیه دل و دماغ اینترنتو ندارم. آخه تو دور از جون مریض بودی.برات تعریف می کنم: اول هفته یک کوچولو آبریزش بینی داشتی  سه شنبه بنفشه جون مربی مهدت گفت  چند تا از بچه های مهد ویروس گرفتن و اسهالن اگه آوینا اینجوری شد گوش به زنگ باش. چهارشنبه ساعت سه و چهار نصفه شب تو اسهال شدید و آبکی داشتی طوری که از پوشکت زد بیرون شستمت و دوباره پوشکت کردم ساعت شش صبح یک بار دیگه شکمت کار کرد به شدت آبکی و با حجم زیاد و بویی مثل تخم مرغ آب پز  گندیده. باباتو بیدار کردم گفتم این بچه ویروس مهد رو گرفته ببین بچم از بی آبی تلف میشه بیا ببریمش بیمارستان نمی تونم تا غروب صبر کنم ببریمش مطب. خلاصه رفتیم بیمارستان اقبال هم...
19 ارديبهشت 1391

خوابهاي شيرين دخترم

چند تا عكسهاي خوابت رو مي ذارم ببيني كه قبل از يك سالگي چه مدلي مي خوابيدي. گاهي با چشمهاي باز مي خوابيدي، گاهي با يك چشم باز ، گاهي با دهان باز، گاهي دستها بالا، گاهي دست زير سر و ...               ...
10 فروردين 1391

وطن من

اینجا وطن من است اینجا سرزمین من است اگر همه از موقعیت جغرافیایی وطنشان می گویند من حرفی برای گفتن ندارم اگر تو از غم ریشه ات در باشور و باکور می گویی من حرفی برای گفتن ندارم چرا که وطن من تاریخ و جغرافیا نمی شناسد اینجا وطن من است اینجا سرزمین من است اینجا چهاردیواری است که هیچ گاه سندش به نام من نخواهد بود هیچگاه روی زنگ درش نام مرا نخواهند نوشت هیچگاه هیچ قبضی با نام من نخواهد آمد در هویت فرزندم جایی برای من نیست اینجا وطن من است اینجا سرزمین من است جایی که در هر وضعیت و در هر شرایط و در هر مقامی باید در آن بمانم کار کنم تن بدهم شیر بدهم پیر شوم چروک شوم و بمیرم تا شاید به پاس این س...
29 بهمن 1390

لالايي

تنها مادر است که برای آواز خواندن نیازی به رعایت اصول زیر و بم و تحریر ندارد  زیرا برای لالایی هایش همیشه شنونده ای هست نیازی نیست لالایی را از جایی یاد بگیرد کافی است صدای او با ریتمی که خود می خواهد همراه شود انگاه است که کودکش ارام گوش می کند و آرام می گیرد   لالا دخترکم بخواب   لالا دخملم لالالا لالا شیرینم لالالا لالا عسلم لالالا لالا خانمم لالالا لالا فدات شم لالالا لالا قربونش لالالا
29 بهمن 1390

عزیزم مرواریدای نو مبارک

سلام شکر مامان   چطوری؟ خوش می گذره؟ عزیزم دندون نو مبارک. داری دندونای بالا رو هم در میاری . دو سه روزه خیلی بی قراری می کردی و من نمی دونستم چته تا اینکه فهمیدم عزیز دلم داره دوباره دندون در میاره . البته خیلی کم حرارت بدنت هم بالا رفته . یکی از دندونات نیش زده ولی اون یکی فقط متورمه و دندون پایینیات که می خوره بهش یهو جیغت میره هو ا و دل من کباب میشه. قربون خرگوش خودم. بابایی مثل دفعه پیش نذاشت برات آش دندونی درست کنم. می گه برای بچه های ما اومد نداره  . وقتی اولین دندونت هم در اومد کرمانشاه بودیم البته تو کوله ساره عمه ت فهمید ولی فرداش اومدیم خونه مامان پروانه که با اصرار اون که گفت نمیشه باید یه آشی درست کنیم&n...
26 بهمن 1390

سخنرانی ونه گات مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه MIT سال 1997

سلام مامانی   این سخنرانی رو دوست داشتم تو هم بخونی   خانمها، آقایان فارغ التحصیل ،لطفا کرم ضد آفتاب بمالید! اگر میخواستم برای آینده ی شما فقط یک نصیحت بکنم، راه مالیدن کرم ضد آفتاب را توصیه میکردم. خواص مفید آثار مفید و دراز مدت کرم ضد آفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، در حالی که سایر نصایح من هیچ پایه و اساس قابل اعتمادی جز تجربه های پر پیچ و خم شخص بنده ندارند. اینک این نصایح را خدمتتان عرض میکنم. قدر نیرو و زیبایی جوانیتان را بدانید، ولی اگر هم ندانستید، مهم نیست! روزی قدر نیرو و زیبایی جوانی تان را خواهید دانست که طراوت آن رو به افول گذارد. اما باور کنید تا بیست سال دیگر، به عکسهای جوانی خودتان نگاه خواهی...
23 بهمن 1390

جشن مهد

سلام شیرینم برات تعریف کرده بودم که چقدر خاله و داییاتو دوست داری .الان دایی امید اینجاست اومده که برای گلوش بره دکتر. اونقدر دوستش داری که وقتی میره دستشویی پشت سرش میری می شینی دم دستشویی تا بیاد اگه هم دیر بیاد با ها ها کردن صداش می کنی و می زنی به در . الهی قربون دخترم بشم من. دیروز جشن نوروز بود . تو مهد براتون جشن گرفتن و عمو کیهان هم ارگ می زد و بچه ها می رقصیدند. من هم تو رو بغل کردم رفتیم با دیدن باد کنکها از خوشحالی و ذوق داشتی پرواز می کردی . بادکنک ها رو خیلی دوست داری و هرجا ببینی می خوای حتی یه بار تو بغل من بودی من نمی دیدم که پشت سرم یه بادکنک فروشه ، تو با اشاره ازش می خواستی و دستتو دراز می کردی که بهت بده اونم ا...
21 بهمن 1390