دلنوشته هاي من براي دخترم

عزیزم مرواریدای نو مبارک

1390/11/26 10:40
نویسنده : مامان آرزو
87 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شکر مامان

 

چطوری؟ خوش می گذره؟

عزیزم دندون نو مبارک. داری دندونای بالا رو هم در میاری . دو سه روزه خیلی بی قراری می کردی و من نمی دونستم چته تا اینکه فهمیدم عزیز دلم داره دوباره دندون در میاره . البته خیلی کم حرارت بدنت هم بالا رفته . یکی از دندونات نیش زده ولی اون یکی فقط متورمه و دندون پایینیات که می خوره بهش یهو جیغت میره هو ا و دل من کباب میشه.

قربون خرگوش خودم.

بابایی مثل دفعه پیش نذاشت برات آش دندونی درست کنم. می گه برای بچه های ما اومد نداره  . وقتی اولین دندونت هم در اومد کرمانشاه بودیم البته تو کوله ساره عمه ت فهمید ولی فرداش اومدیم خونه مامان پروانه که با اصرار اون که گفت نمیشه باید یه آشی درست کنیم ، یه کیک باباییت گرفت و مامان پروانه هم یه آش درست کرد و چند تا عکس انداختیم و به اصطلاح جشن گرفتیم.

خدا کنه درد دندونتو من بکشم و تو زود دندونت در بیاد.

یاد گرفتی به  برق می گی بخbakh     و به بخاری می گم داغه می گی داخه.

نی نی و جی جی هم بعضی اوقات می گی.

 

به کیه و چیه هم می گی ته  (teh)  

دیشب حموم بودی  . طبق معمول از بغل من  در نمیومدی و من تو رو تو بغلم می شستم. از حموم که اومدیم بیرون شکم لختتو کشف کرده بودی و دو دستی می زدی رو شکمتو می خندیدی.

بای بای و   نای نای و بیا رو با یک جور اشاره ادا می کنی و هیچی نمی گی فقط دوران دستت فرق می کنه و طرف باید چشم بصیرت داشته باشه تا بفهمه که تو منظورت چیه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)