دلنوشته هاي من براي دخترم

نمايشگاه سيسموني دشت بهشت

سلام عزیزم جمعه  اول بهمن یه نمایشگاه  سیسمونی و لوازم کودک توی مجتمع تفریحی دشت بهشت  سعادت آباد برگزار شد. من و بابات عصر هم رفتیم برای عزیز دلم نگاه کنیم ببینیم چی بخریم . خرید نکردیم ولی کلی ایده گرفتیم و کلی کاتالوگ و آدرس و شماره تلفن گرفتم برای عزیز دلم . از آتلیه کودک گرفته تا آرایشگاه کودک و لوازم بچه و... هرچی که فکر کنی . خیلی خوش گذشت همش تو رو با خودمون تصور می کردم و فدات می شدم. مامان باباها بچه هاشونو آورده بودن براشون خرید می کردن و عکس می گرفتن . غرفه دارا هم بهشون بادکنک می دادن دلم سوخت برای تو که بادکنک نداشتی دلم می خواست یکی برات بگیرم نگه دارم تا بیای ولی می ترکه نه ؟ پس وقتی اومدی برات...
11 بهمن 1389

دو هفته ديگه هم گذشت

هفته بیست و هفتم کودک شما دارد همه رحم شما را پر می کند! در این هفته او حدود 900 گرم وزن دارد و طول بدن او نیز 36.5 سانتی متر است. او اکنون می تواند چشمان خود را باز و بسته کند و در زمانهای مشخصی می خوابد و بیدار می شود. او می تواند انگشتهایش را نیز بمکد. هرچند ریه های او هنوز کاملا رشد نکرده است، اما در صورتی که در این زمان بطور اتفاقی نارس به دنیا بیاید، با کمک دستگاه ریه او قادر خواهد بود تنفس را انجام دهد. به حرکتهای ریتمیک و منظم کودک خود دقت کنید زیرا نشانه سکسکه هایی هستند که از این به بعد ممکن است به طور معمول رخ دهند. معمولا هر بار سکسکه کودک تنها چند لحظه طول خواهد کشید و در نتیجه برای او آزاردهنده نخواهد بود؛ پس از احساس این حر...
27 دی 1389

سه تا امتحان دادم

سلام گل قشنگم تا حالا سه تا از امتحاناتم رو دادم : ذخیره و بازیابی اطلاعات, روش تحقیق, مبانی , الان فقط مبانی مدیریت مونده که پنج شنبه دارم ولی به خاطر سرما خوردگیم حال درس خوندن ندارم . بقیه امتحانا فکر کنم خوب بود من که راضی بودم حالا مونده که اساتید چطور نمره بدن. این آخرین باریه که بدون تو امتحان می دم ترم دیگه موقع درس خوندن تو تو ی بغلمی . کوچولوی مامان زیاد سر و صدا نکن تا یک کم درس بخونم بعد کلی با هم بازی کنیم . هزار تا بوس. بای بای .
27 دی 1389

باز سرما خوردم

سلام گلم صبحت به خیر سردت نیست مامانی؟ آخه خیلی برف اومده ,همه جا سفیده و یخ زده , منم احساس سرماخوردگی می کنم بینیم و گلوم یه نشانی هایی داره نشون می ده. به خاطر تو دارو نمی خورم , خدا کنه سرماخوردگیم اذیتت نکنه. آروم سرفه می زنم و محکم دلمو می گیرم که تو تکون نخوری ولی باز نگرانتم. دیشب  با بابایی رفتیم دکتر. خانم دکتر وقت عمل داشت هی عجله می کرد نتونستم درست و حسابی باهاش حرف بزنم . ولی فشارخونم بالا بود . همیشه ده تا یازده بوده این بار چهارده روی هفت بود گفت خیلی بالاست  حتما زیاد نمک می خوری , گفتم نه خانم دکتر از اول بارداریم به ندرت نمک می خورم. گفت که دو هفته دیگه باید بیای دوباره چکت کنم ببینم بازم فشارت بال...
27 دی 1389

عزیزم منو ببخش

سلام عزیز مامان   امروز ازت می خوام که منو ببخشی. عزیزم منو ببخش که با وجود تو به ادامه تحصیل فکر کردم و اذیتت کردم. منو ببخش که اکثر روزها به خاطر اوضاع اقتصادی مجبورم از هفت صبح تا ده شب سر کار باشم و فرصت رشد رو ازت می گیرم. منو ببخش که نمی تونم اونطور که دلم می خواد بهت برسم. منو ببخش که هنوز هیچی برات نخریدم. به خدا خودم هر وقت ویترین مغازه های سیسمونی رو می بینم دلم غش و ضعف می ره ولی مامان شرمنده ته  چون الان فقط دارم به شهریه  دانشگاه و قسط های شش ماهی که حقوق نمی گیرم فکر می کنم . عزیزم منو ببخش که تو این چند ماه یه سفر کوچولو نبردمت .می دونم تغییر روحیه برات خوبه ولی کاری نمی تونم بکنم . مامان هم...
27 دی 1389

بايد درس بخونيم

سلام گل مامان هفته دیگه شنبه اولین امتحانمه . خدا کمکم کنه و گرنه من با این وضع شیفتهام وقت درس خوندن ندارم تازه پام که به خونه می رسه به قدری خسته م که نشسته خوابم می بره باید کلی با هم درس بخونیم  ولی خدا کنه بتونیم .   هفته بیست و سه  تا بیست و پنج تو این تغییرات رو کردی : هفته بیست و سه اکنون طول بدن کودک شما بیشتر از 29.2 سانتی متر و وزن او بیش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروک خورده است. رگهای خونی در ریه او در حال رشد هستند تا او را برای تنفس آماده کنند. او عمل بلعیدن را انجام می دهد اما در اغلب کودکان اولین خروج مدفوع پس از تولد صورت می گیرد. صداهای بلند (از قبیل صدای پارس سگ یا جاروبرقی) در داخل رحم ش...
12 دی 1389

فصل امتحانات

سلام شیرینم آذر ماه داره تموم میشه و دی میاد. فصل امتحانای مامانی . موقعی که تو دوره لیسانس بودم شاگرد درس خونی بودم و همیشه بیست و نوزده می گرفتم الان ولی نمی دونم بازم می تونم همونجوری باشم و همونقدر نمره خوب بگیرم . اینبار تو توی دلمی می تونی بهم تقلب برسونی . مگه نه ؟  همش شیفتم همش خسته و کوفتمو همش کمرم درد می کنه  امیدوارم بازم بتونم درس بخونم.
23 آذر 1389

ماماني مريضه گلم

سلام عزیزم من بد جوری سرما خوردم طوری که مزه هیچ چی رو نمی فهمم . گوشام کم می شنوه .بینیم کاملا گرفته و همش با دهنم نفس می کشم . به همین خاطر هم لبام خشک شده و خون میاد هر چی هم چربش می کنم باز خشک می شه . عزیزم اگه من مامان نبودم دکتر بهم پنی سیلین و آموکسی سیلین می داد ولی حالا که تو هستی چون این دارو ها برای گلی مثل تو ضرر داره دکتر فقط گفت بخور کن . آب نمک قرقره کن و مایعات زیاد بخور. منم همین کارا رو می کنم ولی می ترسم نکنه تو هم به خاطر مریضی من مریض و بی حال باشی خدا نکنه که این جوری باشه. الهی همه مریضیاتو من بکشم تا تو سالم و سر حال باشی آخه مامانی خیلی قویه ولی تو هنوز خیلی کوچولویی. تازه سرما خوردگی یه طرف از دیروز ع...
15 آذر 1389

هفته بیست و دو و اومدن مامان بزرگ

اکنون کودک درون رحم شما مثل یک نوزاد ولی کمی کوچکتر است. او 27.7 سانتی متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد. پوست او تا زمانی که به اندازه کافی وزن اضافه کند چروکیده به نظر می آید؛ و موهای نرمی بنام لانوگو که سر و بدن او را پوشانده ، قابل دیدن است. لبهای او مشخص تر شده و دندانهای او به شکل ریشه هایی در درون لثه اش ظاهر شده اند. هرچند چشمهایش رشد کرده اند اما عنبیه (بخش رنگی چشم) هنوز رنگدانه ندارد و رنگی نشده است. ابروها و پلکهای چشمان او در محل خود قرار گرفته اند و لوزالمعده او (که برای تولید هورمونها بخصوص انسولین ضروری می باشد) به سرعت در حال رشد است. سلام نی نی من چطوری؟ الان باید بزرگ شده باشی آره ؟ راستی  هفته پیش دختر خاله ...
14 آذر 1389