دلنوشته هاي من براي دخترم

هفته سي و چهارم

1389/12/17 11:05
نویسنده : مامان آرزو
201 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

 

خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟ جات خوبه ؟ تنگ نشده آخه ماشالا چاق و چله شدی و خونه تو پر کردی . امیدوارم با این همه زحمت و مشقت من و بی استراحتی و کلاس و کار و اضافه کار همه چی خوب باشه و تو سالم و با وزن عالی به دنیا بیای.

 

وزن کودک شما به 2155 گرم رسیده است و اندازه بدن او هم حدود 45.5 سانتی متر شده است. لایه های چربی که برای تنظیم دمای بدن او بعد از تولد مورد نیاز است در حال کامل شدن هستند که در نتیجه بدن کودک شما حالت گردتری به خود گرفته است. سیستم عصبی مرکزی او در حال تکمیل شدن است و اکنون ریه های او کاملا رشد کرده اند.

چقدر خوب.

یه نامه به مسئولم خانم اکبری داریان دادم و گفتم که دیگه نمی تونم اضافه کار بیام اونم به خاطر تو قبول کرد آخه من باید در قبال صبحی شدن شیفت عصر وایمیستادم یعنی هشت صبح تا ده شب. و در ضمن روزهای تعطیل و پنجشنبه یا جمعه هم  باید صبح تا شب می موندم .تا ماه هفت قبول کردم ولی دیگه نمی تونستم وکلا دیگه صلاح نبود بیشتر از این تو رو اذیت کنم وگرنه من که خیلی سبکتر و بهتر از نرمال بودم که همکارا می گفتن اصلا انگار نه انگار که بارداری. از ما فرز تری  . نکنه بچت پسره دخترا تنبلن می گفتم نه دختر من زرنگه.

واقعا سخت بود با سنگینی و نفس نفس کار می کردم کلی کارم پیاده روی داشت باید کتابا رو از روی میزای تالار جمع می کردم و تو قفسه ها فایل می کردم . سوالای مرجه مجازی داشتم که باید روزی هفت هشت تا جواب می دادم.مراجعه کننده حضوری و تلفنی و کامیونیکیتوری هم داشتم.

شبا هم بعضی وقتا با مترو می اومدم ولی بیشتر بابات می اومد دنبالم . فکر کن آخر شب با اون همه خستگی خونت طبقه چهار باشه بی آسانسور. تا می رسیدم بالا نفسی برام نمونده بود.

خلاصه الان یک ماهه که فقط هشت صبح تا چهار و نیم عصر کار می کنم و مدتیه به دلیل آلودگی هوا روزی یکی دو ساعت زودتر تعطیل می کنیم. گفتن ممکنه همیشگی بشه .

تصمیم دارم چند روز پایان سال رو استعلاجی بگیرم هم سنگین شدم و هم اینکه الان تو باید فقط وزن بگیری  چون اگه وزنت کم باشه ضعیف می شی و بچه های ضعیف خیلی مریض می شن. خدا کنه خوب باشی . بابایی طبق نظر دکتر زود زود برام آناناس تازه می گیره و انجیر و دلستر که می گن برای وزن گرفتن عالین.

هنوز تصمیم نگرفتم که طبیعی به دنیا بیای یا سزارین چون مانعی نداریم هردومون خوبیم و حق انتخاب داریم.بیشترین چیزی که مد نظرمه راحتی و سلامتی توئه و وقتی احساس می کنم زایمان طبیعی زمان بره و ممکنه تو با عبور کند و طولانی مدت از کانال زایمان اذیت بشی دلم می خواد سزارین بشم . شنیدم بچه های سزارینی باهوش ترن.

ضمنا خود من هم سزارینی به دنیا اومدم. مامانم خیلی راضیه و توصیه می کنه که منم این کار رو بکنم.

راستی خاله هنگامه باباییت  نیومدن با اینکه ما کلی تدارک دیدیم و خرید کردیم و حتی نهار فردا رو هم پختم و لی شب خبری نشد بابات زنگ زد شوهر خاله هنگامه گفت که راه نیفتادن  نمی شه تنها بیان .کلی حالم گرفته شد آخه با این اوضاع خیلی اذیت شده بودم کمرم داغون شده بود .

حسابی گرد و قلنبه شدم . امگا سه خیلی وزن منو بالا برده ولی عیب نداره چون برای مغز تو خوبه ادامه می دم فوقش بعدا کم می کنم.

کلاسامم مرتب می رم. بازم شنبه هاست کلی برف اومده مخصوصا طرفای تهرانپارس و حکیمیه که دانشگاهم اونجاست خیلی سرد تره و بیشتر برف میاد حتی یه روز از مترو اومدم بالا تو ایستگاه تهرانپارس انگار تو یه دنیای دیگه در اومدم همه جا سفید بود و زمین یخ زده بود و ماشینا نمی تونستن حرکت کنن با بدبختی بعد از یک ساعت و نیم تونستیم با سه تا از همکلاسیها ماشین پیدا کنیم . همه دلشون واسه من می سوخت می گفتن نباید می اومدی بیرون گفتم آخه من که نمی دونستم هوا اینجوریه در خونه ما خیابون دامپزشکی حتی بارون هم نمیاد هوا سرد هست ولی خبری از برف نیست.

خلاصه با بدبختی رفتم سر کلاس آخه نباید غیبت کنم غیبتامو تو این ترم می ذارم برای وقتی که تو بیای برای وقتی که بهم احتیاج داشته باشی.

احتمالا تا اواسط اسفند برم سر کار.

خوب و خوش باشی گلم .

بای.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)