سيرك
سلام قشنگم
سيرك كه بهت گفته بودم كنسل شد افتاد براي روز بعد كه عيد قربان بود ساعت 8 تا 10 شب . ولي ما كه فرداش عازم شمال بوديم . از صبح زود مي خواستيم بريم. پس تصميم گرفتم بليط هامونو بدم به دو تا از همكارا . دو تا دادم به مامان ساقي. سه تا هم به مامان مبينا.
بعد ازشون پرسيدم كه رفتن يا نه و راضي بودن . مامان ساقي گفت ساقي خيلي ترسيده ولي مامان مبينا گفت همش دعات كردم انقدر كه بچه م خوشش اومده بود. از وقتي هم كه برگشتيم داره با باباش بند بازي مي كنه.
اي جانم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی