دلنوشته هاي من براي دخترم

قربون اشکای دختر خسیس خودم

1390/11/9 9:30
نویسنده : مامان آرزو
110 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فدات شم

امروز یه صحنه دیدم که دلم ریش شد اشکاتو دیدم. می دونی چی شد من و تو صبح رفتیم مهد ،من آمادت کردم و شیرت دادم و رفتیم که تحویل بنفشه جون و کبری جون مربیات بدم . پارسا که یه پسر هم سن توئه داشت به شدت گریه می کرد و صداش همه جا رو پر کرده بود تا ما رفتیم تو کلاس شما  ، طفلکی منو که با مانتو و مقنعه دید فکر کرد مامانشه آروم شد و خندید و دستاشو دراز کرد که یعنی منو بغل کن منم دلم سوخت در حالی که تو هم بغلم بودی اونم گرفتم . سرشو گذاشت رو سینه مو آروم شد. منم باهاش چند کلمه حرف زدم و قربونت برم و فدات بشم بهش گفتم  کبری جون گفت اذیت میشی آوینا رو بده من . تو که از بغل بودن اون ناراحت بودی با لب و دهن و دست زدن  نشون دادی که داری تهدیدش می کنی که بره مامان توئه . بغل کبری که رفتی رسما زدی زیر گریه . معمولا تو واسه گشنگی یا خستگی گریه می کنی اونم اشک نداری ولی این بار گوله گوله اشک می ریختی هر چی باهات حرف زدم که قربونت برم مامانش نیست گناه داره ، آروم نشدی ، دیگه دیدم تو داری غصه می خوری پارسا رو دادم و تو رو چسپوندم به سینه م اشکای قشنگتو پاک کردم و کمی بازی کردیم تا از دلت در بیارم.

قربون گلم که مامانشو به هیچ کس نمی ده . قربون گل خسیس خودم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)