دلنوشته هاي من براي دخترم

یه نامه به بابایی از طرف مامانی

1389/11/24 12:27
نویسنده : مامان آرزو
62 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق صبور من

ازت متشکرم عزیزم

برای همه لحظاتی که منو شاد کردی.

برای همه لحظاتی که به درد دلهای همیشگیم گوش دادی.

برای همه لحظاتی که بهم جرات و شهامت دادی.

برای همه لحظاتی  که منو در آغوش گرفتی و از عشق و اطمینان سیرابم کردی.

برای همه لحظاتی که تو غصه هام شریک شدی و باهام اشک ریختی .

برای همه لحظاتی که با تمام خستگیهات باهام به گردش اومدی.

برای همه لحظاتی که پرستار دلسوزم بودی.

برای همه لحظاتی که در کنارم بودی.

برای همه لحظاتی که من می خواستم تنها باشم و تو همین نزدیکیها مواظبم بودی .

برای همه لحظاتی که به من اعتماد کردی .

برای همه لحظاتی که منو تحسین کردی .

برای همه لحظاتی که باعث راحتی و آسایش من شدی .

برای تک تک دفعاتی که گفتی دوستت دارم.

برای همه لحظاتی که در فکر من و زندگیمون بودی .

برای همه لحظاتی که شدیدا بهت نیاز داشتم و تو کنارم بودی.

برای همه لحظاتی که گذاشتی از نزدیک بو و گرمی نفسهات عاشق ترم کنه.

برای همه لحظاتی که بهم اعتماد به نفس دادی.

برای همه لحظاتی که  در زندگی باتو احساس کردم یک موجود  دوست داشتنی و منحصر به فرد هستم.

برای همه لحظاتی که احساس کردم نقش من در زندگی تو نقش یک ملکه در کاخ است نه یک زن در یک خانه.

برای همه لحظاتی که با یک دنیا مردانگی و بایک دنیا خستگی پای ظرفشویی اسکاچ به دست سینک رو وایتکس می زدی تا من استراحت کنم.

برای همه این لحظات ازت ممنونم . عزیزم.

دوستت دارم خیلی زیاد.

و خوشحالم از این که با تو دارم بچه دار می شم و می دونم دخترمون ازم تشکر خواهد کرد که بابای به این خوبی براش پیدا کردم و اون هم مثل من هر روز احساس خوشبختی خواهد کرد .

امیدوارم سالیان درازی زیر سایه ت زندگی کنیم .

 

ای همیشه خوب

ای همیشه آشنا

 

هر طرف که می کنم نگاه

تا همه کرانه های دور

عطر و خنده و ترانه می کند شنا

 

در میان بازوان تو

ماهی همیشه تشنه ام

 

ای زلال تابناک

یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی

ماهی تو جان سپرده روی خاک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)