دلنوشته هاي من براي دخترم

فضول

1393/9/11 15:04
نویسنده : مامان آرزو
110 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فضول كوچولو

ديروز داشتيم از سر كار مي اومديم خونه. سر راهمون يه آقاي جوون تكيه داده بود به ديوار خيلي از نزديكش رد شديم . گفتي مامان اين آقاهه چرا نمي ره خونه شون؟ چرا اينجا وايساده؟  سوال سوال

بلند گفتي و آقاهه شنيد ولي به رومون نياورد.    زبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)